هورمون و ذهن...

ساخت وبلاگ

۱. هی می شینم جمع بندی میکنم...هی می بینم پارسال نقطه ی پایان دنیا بوده....امسال جزء زندگی نیست....امسال مثل خواب سبک و ناآرومه بعد از سحره...وقت رویای ما تموم شده....


۲. مثل یه زخم دوست داشتنی...که اولش خاروندش یه قلقلک شیرین و لذت بخشی داره...بعد ورم میکنه....بعد میشه یه زخم دردناک....دیگه نمیشه دستش زد....همیشه تازه...هر لحظه آماده ی سر باز کردن....

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : پشت هیچستانم,پشت هیچستان سهراب سپهری,پشت هیچستان زندگی,پشت هیچستان شهری است,پشت هیچستان سهراب,پشت هیچستان جایی ست,پشت هیچستان جایی,پشت هیچستان رگ های هوا,پشت هیچستان شهریست,پشت هیچستان معصومه کریمی, نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 9 تاريخ : پنجشنبه 29 مهر 1395 ساعت: 13:16

یعنی این درخته، که تو دست و پاش پره از علفا و بوته های رنگ و وارنگ و آسمونش پره از پرنده های اوازه خون و رنگارنگ، میبینه اونی رو که اینجوری با تمام وجود توی کوچیکی دنیای خودش، با دستای ضعیفش، در آغوش کشیده تنه اش رو؟ یعنی اونقدری که این بوته برای سر پا موندنش، به نزدیکی و همراهی اون درخته نیاز داره، درخته هم وابسته ی حضور بوته هه میشه؟ یعنی تو شلوغی دنیای بزرگ و سر به اسمون کشیده ی این درخت، بوته ی کوچولو و نحیف، هیچ جایی داره؟ هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : همه ی دنیارو گشتم,همه ی دنیای من نگاه مریم,همه ی دنیامی,همه ی دنیامو بگیر,همه ی دنیای نفیس,همه ی دنیای من,همه ی دنیا نمیدیدن منو,همه ی دنیام شدی,همه ی دنیام یه نفره,همه ی دنیای بابا حبیب, نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 23 تاريخ : پنجشنبه 29 مهر 1395 ساعت: 13:15

من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه؟ چه کرد با دل من آن نگاه شیرین، آه... مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه... کدام نشاه دویده است از تو در تن من؟ که ذره های وجودم تو را که می بینند، به رقص می آیند، سرود میخوانند! چه آرزوی محالی است زیستن با تو مرا همین بگذارند یک سخن با تو.... ترا به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند... هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه. که صبر، راه درازی به مرگ پیوسته ست! تو آرزوی بلندی و، دست من کوتاه تو دوردست امیدی و پای من خسته ست. همه وجود تو مهر است و جان من محروم چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است.... فریدون مشیری...د بست...فورور... هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 29 مهر 1395 ساعت: 13:13

بیش از سه روزه که تا 12 ظهر خواب میمونم....یا قبل تر پا میشم و از شنیدن شدت بارون و رعد و برق، باز میرم زیر پتو....امروز سر راه، سه کیسه اشغال متعلق به اتاق خودم و هال و ... رو زدم زیر بغل که ببرم اتاق پرتاب اشغال(shooting room)!!!  داشتم به زور یکی از بسته ها رو جا میدادم اون تو که یه هو در کشویی شوتینگ بسته شد و چهار انگشت زیبای من موند لای در و وای وای وای.....مغز سرم تیر کشید و چشمام فقط ستاره میدید....تا بالای بازو خشک شده بود و تکون نمیخورد....چهار تا انگشتم بینگ بینگ بینگ بینگ ورم کردن و گرد شدن... حالا با چهار انگشت داغ و متورم و سرخ، اومدم بگم لعنت به این همه پرایویسی.... هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 10 تاريخ : پنجشنبه 29 مهر 1395 ساعت: 13:12

سیگنال طوفان اعلام شده و ضریبش از طوفان پریروز بیشتر است گویا.... بر اساس ضریب طوفان باید یه سری مراحل ایمنی چند روز قبل از روز موعود انجام شده باشد.... تمامی گلدانهای سنگین و بزرگ موجود در فضای ازاد با طناب های بزرگ به دیوارها فیکس شده اند.... تمامی درهای شیشه ای با چسب های ضرب دری چسب کاری شده اند.... تمام صندلی و میزهای موجود در الاچیق های محوطه خوابگاه و دانشگاه جمع اوری شده اند و معلوم نیست که کجا منتقل شده اند... تمامی درخت های مشکوک به افتادن و یا زاویه دار با طناب به زمین فیکس شده اند.... در و دیوار پر از اطلاعیه های طوفان است... از طرف هواشناسی به تمامی مر هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 15 تاريخ : پنجشنبه 29 مهر 1395 ساعت: 13:12

مدرسه ها که تعطیل میشد...درست همون موقعی که افتاب داغ جنوب قد علم میکرد به خودنمایی...یه روز بابا میگفت اخر همین هفته گفتم فلانی با ماشینش بیاد اسباب ها رو بریزیم بالای ماشین و شما رو ببرم روستا، کولر ابی و خونه ی کوچیک کمتر از تحمل بچه ها برای تابستونای دراز و سوزنده ی جنوب بود... اون موقع تعداد ادمای ماشین دار خیلی کم بود و تنها ما سه نفر رو میشناختیم که ماشین باری داشتن...حسین، حبیب، یدالله....یکی از این سه نفر میومد و مادر و پدر از سر شب هی وسیله بسته بندی میکردن و میچیدن تو حیاط.... ساعت سه شب، وقتی هوا تاریک تاریک بود، وسیله ها رو کامل میچیدیم تو ماشین که هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : بیست سال پیش,قیمت سکه بیست سال پیش,عکس بیست سال پیش مریلا زارعی, نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 11:50

1. وقتی با آدمی حرف میزنید ببینید چند درصد از حرفاش اطلاعاتیه که از زندگی دیگران یا حرفای دیگران با نقل قول مستقیم به شما میگه. این آدما قطعا وقتی که با دیگران حرف میزنن اطلاعات و نقل قول های شما رو ناخوداگاه میریزن روی دایره....نه این که حرف مهمی هم باشه، گاهی یه جزئیات خیلی معمولی از زندگی ما هستن که شاید این که ایکس بدونه برامون اوکی باشه اما دلمون نمیخواد ایگرگ بدونه. اینه که من یکی از دلایلی که با خانوم زد راحتم اینه که وقتی با هم حرف میزنیم تنها از زندگی و گذشته و ایندمون حرف میزنیم و حتی اگر در مورد ادم های دیگه و دوستای مشترکمون حرف بزنیم بدون اسمه هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : درس هایی از قران,درسهايي از قران,درسهایی از قران قرائتی,درس هایی از قران قراعتی,درس هایی از عاشورا,درسهایی از قران پاسخگر,درسهایی از قران اقای قرائتی,درس هايي ازقرآن,درسهایی از زندگی,درس هایی از قران این هفته, نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 13 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 11:49

ببین جان من، یک چیزهایی قوانین طبیعت بشریت هست و تو نمیتوانی این قدر کنترل گر یا قدرتمند باشی که آنها را عوض کنی... یکی از این قوانین این است که اگرچه تو میتوانی آن لحظه که غم صبوریت را به باد میدهد، سر به شانه ی هم نوعی بگذاری و دانه دانه بی صبری هایت را به زبان  بیاوری، شاید دلت سبک بشود..شاید گره ذهنت باز بشود اما هرگز هرگز حق نداری و نمیتوانی که جلوی قضاوت و نظر دیگران را بگیری....تو نمی توانی جلوی ترحم و دل سوزی دیگران را بگیری....تو نمی توانی حافظه ی دیگران را پاک کنی....تو نمی توانی وقتی که کسی تمام حرف های امروز تو را توی ذهنش به درد دل دیروزت ربط میدهد، هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 11 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 14:02

امشب برای اولین بار در زندگی این بشر، میرزا قاسمی طبخ میشود...

وه که چه شور و هیجانی به پاست...


هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : زندگی زیباست,زندگی چیست,زندگی چت,زندگی خصوصی,زندگی پس از مرگ,زندگی نامه,زندگی در آمریکا,زندگینامه حافظ,زندگی نامه, ای,زندگی نامه فردوسی, نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 12 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 14:02

طبق نقشه باید سوار اتوبوس دوازده میشدم و نیم ساعت بعد میرسیدم...

یک هو به طرز خردمندانه و اورکانه گونه هی سوار اتوبوس یازده شدم...

بعد از زدن کارت فهمیدم که خاک وچوک...ذکاوتم به اشتباه خورده...

از سر خساست گفتم حالا که پولش رو دادم همین رو میرم و راهم رو پیدا میکنم...

حالا یک ساعته گذشته و من بعد از گذر از اقیانوسها و دره ها و بیابان های متعدد هنوز توی راهم و دارم پشت هم کارت میزنم و پول میدهم....

پناه بر تو از نواقص من :(

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 15 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 6:27

وقتی نوجوون بودیم، خواهرم گفت من دلم میخواد یه روزی خیلی خیلی پولدار بشم...من گفتم من اصلا رویای پولدار شدن ندارم...این حرف رو از سر پختگی نگفته بودم قطعا...همیشه همه چیز رو دیرتر میفهمیدم....دقیقا همون طوری که توی کارشناسی دوستام داشتن عاشق میشدن و من شبا تو خوابگاه میرفتم روی منبر وایمیستادم و سخنرانی فیمینیستی و ضد مرد میکردم برای بچه ها.... پول خوبه، اگه بلد باشی خودت رو کنترل کنی.... امروز که مثل مگس چسبیده بودم به شیشه ی فروشگاه برند کلمبیا برای کفش ها و لباس های ورزشی و با خودم مبارزه میکردم که هیچ دانشجوی یک لا قبایی یک تومن پول بابت کفش و لباس ورزشی هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 12 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 19:47

و خداوند انار و انگور سیاه و هلو را آفرید تا مرهمی باشند بر آلام....


 پ.ن. از پشت صحنه اشاره فرمودند پس گلابی چی! اخ از گلابی...با ان همه شیرینی و ابداری و خوشبویی و نرمی! 

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نعمت الله آغاسی,نعمت زاده,نعمت مختار,نعمت الله گرجی,نعمت حقیقی,نعمت اللهی,نعمت الله نصیری,نعمت احمدی,نعمت الله پوستین دوز,نعمت نفتی, نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 14 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 7:36

نمی دانی ایکس جان...نمی دانی که شک بین عشق از سر باور و عشق از سر نیاز چه شک عظیم و کشنده ایست....

نمی دانی چه حقارت بزرگیست وقتی به دل خسته ات نهیب میزنی که خودت و مرا را گول نزن....تو هم مثل هر آدمی حریصانه و هوشمندانه به فکر خودت هستی نه به یاد او....

معشوق از تو بی نیاز است اما تو خودت را به حقارت بازی کودکانه ات نبر....



هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : داشتم ارام تا ارام جانی داشتم, نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 21 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 7:36

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : حرف های درگوشی,حرف های درگوشی عاشقانه,حرف های در گوشی با خدا,حرف های در گوشی آقا پسرها,حرف های در گوشی پسرا,حرف هاي درگوشي, نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 16 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 13:18

دیشب دیدم پرایم (همون که کفش رو انداخته بیرون) دولا شده تو یخچال و هی داره شیشه ها رو جابجا میکنه تا برای وسایلش جای خالی پیدا کنه... چون ازون دخترایی هست که تو این امور مرتبط اشپزخونه چیزی بلد نیست، بهش گفتم تو برو کنار، بذار من برات درستش میکنم....میدونستم یه سری وسایل از تابستون تو یخچاله، بهش گفتم اگه اینا مال تو نباشه پس مال اوناییه که رفتن...یخچال هم که لازم ندارن، پس میذاریمشون تو کشوهای بیرون یخچال... گفت: "آره، بیا بذاریمشون توی کابینت وسایل عمومی!" بعد پرید در کابینت وسایل من رو باز کرد و گفت بیا! کابینت وسایل بی صاحب برای استفاده عمومی!!! دود و جرقه هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : جوک روز,جوک روز مرد,جوک روز زن,جوک روز پدر,جوک روز معلم,جوک روز زن خنده دار,جوک روز دختر,جوک روز دانشجو,جوک روز مادر,جوک روزه, نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 13:18

اگه یه روز به هر دلیل راه زندگیتون عوض شد و نخواستین دیگه با کسی ارتباطتون رو ادامه بدید یا اصلا خواستید غیب بشید برای ابد...اگه نخواستید دیگه دوست باشید با کسی... فقط یه جوری خداحافظی کنید و بعد برید برای همیشه....نامردیه ول کردن ادما بین زمین و هوا....کم کم کمرنگ بشید و به بذارید برید برای همیشه....نامردیه رها کردن ادما تو اوج.... سر سنگین بودن تو مهمونی...جواب احوال پرسی دادن با یه کلمه دو کاراکتری....بحث راه انداختن تو وبلاگ و بعد جواب دادن به دوستاتون با کلمه ها و خط خطی های یه حرفی....خیلی نابالغانه و خودخواهانه است.... اون آدمی که یه روزی توی تنهاییتون میاد د هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 11 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 13:18

من سه تا رفیق واقعی دارم....یا حداقل اینقدر سعادتمند بودم که قبلا داشته ام....یکی "ر" که پیش امده تمام پس انداز دانشجویی اش را بی حتی یک لحظه دریغ و به پیشنهاد خودش به من قرض داده برای کاری و روز پس گرفتنش بعد از ماه ها....هی گفته که حالا چه عجله ای داری... یکی "م" که الان نیویورک هست و خودش مرا خاله ی بچه ی توی راهش خطاب میکند....برای "م" پیگیری مشکل دیگران، پخش کردن جزوه های تمیزش توی دانشکده و خیلی بیشتر از اینها در حق من، هیچ کار وقت گیری محسوب نمیشود.... یکی "ا" که شب امتحان های من و وقت غریب شدن من بیش از ان که من نگران و مضطرب باشم او استرس کشیده....و چه طور ممکن اس هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : واقعیت خوابهای من است,واقعیت های شبکه,واقعیت های زندگی من,لحظه های واقعی من,عکس های واقعی منظومه شمسی,عکس های واقعی منور,داستان های واقعی من و, نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 9:38

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی کاهش جان تو من دارم و من می دانم که تو از دوری خورشید چها می بینی تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من سر راحت ننهادی به سر بالینی هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی من مگر طالع خود در تو توانم دیدن که توام آینه بخت غبار آگینی باغبان خار ندامت به جگر می شکند برو ای گل که سزاوار همان گلچینی نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید که کند شکوه ز هجران لب شیرینی تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان گر خود انصاف کنی مس هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : شهیار قنبری,شهریار ابراهیمی,شهریار شعر,شهریار شعر ترکی,شهریار دانشگاه آزاد,شهریار زندگی نامه,شهریار شهرستان,شهریار استاد,شهریار پیام نور,شهریار شهرداری, نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 21 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 22:44

1. تعریف بطالت وقتی تغییر کرد که من دیشب ساعت ۳ چشم ها را بر هم نهاده و عصر امروز ساعت ۶ بعد از ظهر با شنیدن صدای زنگ گوشیم باز کردم.....البته ظهر ساعت ۲ کمی قیمه بادمجان هم خورده بودم در عالم خواب و بیدار... ۲. تجربه ی جدیدم رفتن به حسینیه ی شیعه های اثنی عشری بود....عزاداری با زبان اردو....شام و دو جور نان و خوردنی های دیگر.... ۳. من گم شدن کفشم و طرز گم شدنش را هضم کردم و تمام شد.....اما اینقدر دیگران از زیبایی این کفش و استایلش به وجد امده بودند که هر کدام از دوستانم که میفهمد انگشت بر دهان میماند....عجیب است این قصه.... ۴. اگر صدایم را میشنوی....از اولش هم تو برای من خ هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : شب که میشه به عشق تو,شب که میشه,شب که میشه تو کوچه غم,شب که میشه به عشق تو,دانلود,شب که میشه به عشق تو غزل غزل,شب که میشه پاورچین,شب که میشه ستاره ها,شب که میشه آبله پاهام میسوزه,شب که میشه صدای پات,شب که میشه به عشق, نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 21 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 22:44

۱. ما در طول تاریخ یا شکارچی بودیم و یا جنگ جو....

هدف یک شکارچی خیلی وقتا اینه که فقط شکار رو بزنه...اما ازش استفاده نمیکنه....


۲. شکارچی ها فقط میخوان تست کنن که آیا میتونن بهترین ها رو داشته باشن یا نه....همین که مطئن بشن میتونن, پیروزن و تمومه قصه....شکارچی ها یه روز توی زندگی له شدن که امروز بال بال میزنن برای اثبات خودشون....شکارچی ها از حال دل خسته ی خودشون بی خبرن....


۳. تا وقتی معمایی جذابی...حل که بشی تمومه....

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : درس هایی برای زندگی بهتر,بهترین درس زندگی,درس این زندگی از بهر,درس هایی برای داشتن زندگی بهتر, نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 15 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 22:44